وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفً۬ا مَّحۡفُوظً۬اۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَـٰتِہَا مُعۡرِضُونَ (32) انبيا
میدانیم که در فضای بین سیارات سنگها و ذرات بسیاری به صورت سرگردان وجود دارند که با سرعت سرسام آوری در جهات مختلف در حرکت اند. در شبانه روز، میلیونها عدد از این اجرام ریز و درشت به جو زمین برخورد میکنند و در اثر اصطکاک با جو میسوزند و خاکستر آنها بر جو و سطح زمین افزوده میشود. چگالی جو زمین در سطح دریا حدود 1019 ذره بر سانتی متر مکعب است! در سطح زمین هنگامی که با سرعتهای معمولی حرکت میکنیم، تقریبا وجود جو زمین با این همه ذره را احساس نمیکنیم. فقط هنگامی که سرعت حرکتمان بالا میرود، وجود جو و مقاومت آن را متوجه میشویم. در لایههای بالای جو تعداد ذرات به حدود 108 ذره به سانتی متر مکعب (یعنی یکصد میلیارد بار ضعیفتر از سطح دریا!) میرسد و میتوان تقریبا وضعیت خلاء را تصور کرد. لکن بدلیل سرعت نسبی چندین کیلومتر بر ثانیه اجرام سرگردان به هنگام برخورد با این محیط رقیق، جو را مثل سپری در مقابل خود خواهند دید. جو زمین موهبتی است که ضمن داشتن چگالی مناسب در سطح زمین برای جابجایی روان در سرعتهای پایین، امکان حمل و نقل هوایی در سرعتهای میانی را میدهد. از اکسیژن آن برای ادامه حیات و تنفس استفاده میکنیم.
کربن موجود در آن از طریق پدیده گلخانه دمای زمین را تنظیم میکند. کلیه تغییرات اقلیمی، وزش باد و بارندگی و تنظیم رطوبت نسبی در آن صورت میگیرد. لایه اوزون در آن مانع از عبور امواج ماوراء بنفش خورشید میشود. مثل سپری محکم و سقفی محفوظ در مقابل برخورد سنگهای آسمانی به سطح آن عمل میکند. هر کدام از این موارد حتی مدت کوتاهی اختلال پیدا کند، حیات بشر تهدید میگردد. در حالیکه زمین از جهات مختلف در فضا با سنگهای پر سرعت سنگباران میشود، لکن ما شب تا صبح آسوده میخوابیم و رفع خستگی میکنیم. در این آیه به نقش بازدارندگی جو در حالت کلی(چه در مقابل امواج الکترومغناطیسی مضر و چه سنگهای آسمانی) به صورت سقف محفوظ اشاره شده است. سقفی که نقش حفاظتی دارد.
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿16﴾ نوح
در این آیه به ماه صفت نور و به خورشید صفت چراغ داده شده است. اولا بین ماه و خورشید از نظر تابش فرق گذاشته شده است. نور یک مفهوم عام است. ممکن است جسمی نور داشته باشد لکن از خودش ساطع نکند و صرفا نور یک چشمه نورانی دیگری را منعکس کند. مثلا اثاث منزل توسط چراغی مشاهده میشوند لکن خود اثاث نور تولید نمیکنند و فقط نور چراغ را منعکس میکنند ولی چراغ از خودش انرژی و تابش تولید میکند.
معمولا چراغ نوعی از انرژی را به تابش تبدیل میکند مثلا اگر چراغ از سوخت فسیلی مثل نفت و غیر استفاده کند، انرژی شیمیایی را به تابش تبدیل میکند. اگر لامپ برق است، انرژی الکتریکی را در مقاومت سیم لامپ به تابش تبدیل میکند. چراغ میتواند انرژی هسته ای را به تابش تبدیل کند. در آیه مذکور خورشید منشاء روشنایی و برای قمر نور اطلاق شده است. این در حالیست که معمولا چراغ در تاریکی شب مورد استفاده قرار میگیرد. و انتظار میرفت به قمر صفت چراغ داده شود که آسمان شب تاریک را روشن میکند ولی با ظرافت تمام به خورشید نقش چراغ داده شده است که واقعیت هم همان است و ماه فقط نور ماه را منعکس میکند. این مطلب در آیه زیر نیز به گونه ای دیگر و زیباتر آمده است.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿5﴾ يونس
این بار نیز به قمر صفت نور ولی به خورشید صفت ضیاء نسبت داده شده است. ضیاء در لغتنامه عرب به جسم داغ و سوزان اطلاق میشود. قبلا توضیح دادیم که اقمار و سیارات اجسام نسبتا سردی هستند ولی خورشید دارای دمای 5800 درجه در سطح و 15 میلیون درجه در مرکز است. این یکی از فرقهای اساسی خورشید به عنوان یک ستاره با اجرام دیگر منظومه شمسی از جمله ماه است. نکته جالب دیگری در ادامه این آیه است: اینکه برای ماه منازلی برای دانستن سالها و حساب و کتاب زمان مقدر شده است. میدانیم که برای سنجش کمیات اصلی فیزیک مثل طول و جرم، واحدهایی از جنس خودشان مثل متر و کیلوگرم تعریف و قرارداد گردد.
لکن برای زمان معمولا فاصله زمانی یک حرکت تناوبی مثل پاندول را میتوان اختیار کرد. همچنین میتوان از حرکت تناوبی خورشید (در اثر حرکت وضعی زمین) و یا حرکت تناوبی ماه (دوران ماه به دور زمین) به عنوان واحد سنجش زمان استفاده کرد. این قراردادها موجب پیدایش تقویم شمسی و قمری شده است. نکته مهمی که در این تعریف باید مورد توجه قرار گیرد، نظم و دقت در این حرکت تناوبی است. یعنی فاصلههای زمانی باید قابل تکرار و دقیقا مشابه باشد. این نظم و انضباط در حرکت اجرام سماوی به طرز شگفت انگیزی برقرار است. زمین با سرعت حدود 30 کیلومتر بر ثانیه در مداری به شعاع صدو پنجاه میلیون کیلومتر و با جرم حدود 1021 تن چنان حرکت حساب شده ای دارد که برگشت آن به نقطه اعتدال ربیعی در اول سال شمسی با دقت کسری از ثانیه قابل محاسبه است! ماه نیز همینطور است. با سرعت 35 متر بر ثانیه و با جرم 1020 تن به دور زمین در مداری به شعاع 384000 کیلومتر حرکت میکند و میتوان فاصله دو فاز معین مثلا هلال تا هلال ماه نو را تا دهم ثانیه به عنوان ماه قمری تعریف کرد. (ماه قمری 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 8/2 ثانیه است).
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿ 38﴾ يس
به حرکت خورشید در مسیری که در آن استقرار یافته است اشاره شده است. در مکانیک سماوی برای اجرام آسمانی، مسیر حرکت محاسبه میشود. این مسیر بر اساس انرژی و اندازه حرکت زاویه ای سیستم که پارامترهای مداری آن را تعیین میکند بدست میآید. برخی از این مسیرها پایدار و برخی ناپایدارند. اجرام را نمیتوان روی مسیرهای ناپایدار مشاهده کرد زیرا با توجه به عمر طولانی عالم، هر گونه فرصت برای حرکت اجرام روی مسیرهای ناپایدار از دست رفته است. لذا مسیرهای مشاهده شده برای اجرام سماوی مسیرهای پایدار هستند.
مثلاً خورشید چند میلیارد سال است که مسیر خود به دور کهکشان را طی میکند و در این مسیر بطور پایدار و مستقر جاریست. رمزوراز این آیات در این است که صفات و رفتار اجرام سماوی بر اساس آنچه که در برهه ای از زمان بر بشر معلوم بوده است نیامده است. بعنوان مثال در همین آیه و یا آیات دیگر مسیر حرکت خورشید و یا سایر اجرام، بر اساس آنچه که در دوران زمین مرکزی معلوم و شناخته شده بوده است بیان نشده است. بلکه یکنوع ادبیات پویا و جامع در آن بکار رفته است.
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ﴿39﴾ يس
در این آیه ضمن اشاره به منازل و فازهای مختلف ماه که در مدت حرکت به دور زمین ایجاد میشود، مسیر این حرکت به زیبایی تمام به عرجون قدیم تشبیه شده است. در واژه شناسی قرآن، عرجون قدیم معانی مختلفی دارد. از جمله به بافت سیم مانند که از بند خوشه انگور خارج و بصورت مارپیچ ادامه پیدا میکند اطلاق شده است. شما هم احتمالا آنرا دیده اید. ماه به دور زمین در مسیر بیضوی نزدیک به دایره حرکت میکند. از طرفی زمین به عنوان مرکز نیرو و مرکز این دایره ثابت نیست و به دور خورشید میگردد. لذا به سهولت میتوان تصور کرد که مسیر ماه به دور زمین یک مارپیچ شبه عرجون قدیم خواهد بود.
لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿40﴾ يس
در این آیه دو نکته بسیار اساسی که ناقض تفکر زمین مرکزی است ذکر شده است. یکی اینکه خورشید و ماه هیچوقت همدیگر را درک نخواهند کرد. از حرف لا استفاده شده یعنی هرگز. در حالیکه بر اساس تصور زمین مرکزی با توجه به اینکه خورشید و ماه در منطقه البروج حرکت میکنند و مکرر اتفاق میافتد که به هم نزدیک میشوند و حتی همدیگر را میپوشانند و کسوف جزیی و کلی رخ میدهد باید بگوییم این دو جرم سماوی در صفحه آسمان به همدیگر میرسند. اینکه هیچگاه این دو جرم همدیگر را درک نکنند به این معنی است که مسیر حرکت ایندو هیچگاه در فضا همدیگر را قطع نمیکند. لذا بر خلاف تفکر زمین مرکزی ایندو در سطح کره سماوی حرکت نمیکنند زیرا در این صورت با توجه به اینکه هر سال بطور ظاهری دوازده بار این دو جرم سماوی از نزدیکی هم عبور میکنند و یا همپوشانی انجام میدهند طی میلیاردها سال گذشته و آینده باید همدیگر را بارها درک کنند.
نکته دیگر عدم سبقت شب و روز است. شب و روز در اثر حرکت وضعی زمین ایجاد میشود. اگر شب از روز سبقت بگیرد باید جهت دوران زمین در یک آن عوض شود. لازمه تغییر دوران زمین با اندازه حرکت زاویه ای عظیمیکه دارد اعمال گشتاور متناسب با آن است. لکن هیچگاه چنین گشتاوری وجود ندارد و به همین دلیل است که میلیاردها سال است جهت حرکت زمین عوض نشده است و هیچگاه هم عوض نخواهد شد. در واقع قاطعیت این آیه در عدم سبقت شب از روز پشتوانه ای قوی مثل اصل بقای اندازه حرکت زاویه ای دارد. سبقت شب از روز به بهای نقض یکی از اصول سهم فیزیک یعنی اصل بقای اندازه حرکت زاویه ای است که در اوایل دوره کهکشانی به صورت قانون مساحات مهم کپلر و بعدا بر اساس قوانین دینامیک نیوتونی شناخته شد.
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ ﴿2﴾ رعد
در این آیه بار دیگر به مسخر بودن خورشید و ماه که به معنی استقرار آنها در مسیر و مداری معین است و همچنین به مقیاس زمانی حرکات آنها که در مکانیک سماوی معنی مشخصی دارد، اشاره شده است. این تسخیر اجرام سماوی که در عین حال به در جریان بودن کل آنها تاکید شده است توسط چیست؟ چه عاملی این اجرام را در چنگ خود تسخیر کرده است؟ با ظرافت تمام، در این آیه به ستونهای نامرئی اشاره شده است یعنی چیزی هست که این اجرام را در آسمان نگهداشته و به تسخیر خود درآورده است ولی مثل ستونهای مرئی که ذهن ما روی زمین به آنها عادت کرده است نیست، بلکه این ستونها نامرئی هستند. امروزه میدانیم که نیروی نگهدارنده کامل اجرام آسمانی اعم از اجرام منظومه شمسی، ستارگان موجود در کهکشانها و هم کهکشانها نیروی جاذبه گرانشی است که با برد بلند خود در مقیاس عالم تاثیرگذار است. لکن این نیرو و این ستون نگهدارنده مرئی نیست و کسی نمیتواند نیروی جاذبه گرانشی را با چشمان خود و یا با چشم مسلح مشاهده کند.
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ﴿11﴾ فصلت
در جریان خلقت در مرحله ای که با "ثم" معین شده است، وضعیت و حالت ماده در عالم به دود(دخان) تشبیه شده است. توجه بفرمایید در دوران زمین مرکزی صحبت از دود برای حالتی از ماده تشکیل دهنده عالم در یک فاز تحولی آن بسیار شگفت انگیز است. حتی این فکر در دوران کهکشانی نیز وجود نداشته است. در حدود 60 سال اخیر کیهان شناسان متوجه شده اند که عالم از یک مهبانگ آغاز شده و در مرحله ای کل عالم به شکل دود و گاز بوده است که بعدها بتدریج در فرآیندهای پیچیده ای که در اثر انبساط عالم رخ داده است، به شکل امروزی درآمده است. این روند میلیارد سال به طول انجامیده است. اشاره به دخان بهترین تشبیه تحول مرحله ای عالم است. اصولا در دوره زمین مرکزی و کهکشانی مدلی برای تحول و تکوین عالم ارائه نشده است. اعلام این نکته در 1400 سال پیش جرات و دانش فوق انسانی لازم دارد. در آیه "وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿47﴾ ذاريات" نیز به طور صریح به انبساط و توسعه عالم اشاره شده است که هماهنگ با آیه مذکور است.
قَالَ رَبِّى يَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِى ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ (4) انبيا
در این آیه صحبت از این است که خداوند شنوا و دانا "قول" را در زمین و آسمان میداند. قول یعنی صحبت و حرف و به معنی صوت نیست. قول صوتی است که روی آن پیام سوار است. انسان وقتی صحبت میکند و حرف میزند امواج صوتی تولید میکند لکن با امواج صوتی که در اثر ارتعاش محیط مادی منتشر میگردد متفاوت است. روی این امواج صوتی پیام مدوله شده است. در آسمان و ستارگان امواج صوتی وجود دارد و محیط میان سیاره ای و میان ستاره ای، همه و همه میتوانند امواج صوتی ایجاد کنند. لکن نمیتوانند صحبت کنند و قول ایجاد نمایند. بنظر میرسد مراد از قول که خداوند شنوای عالم آن را میتواند درک کند دلیلی بر حیات در خارج از منظومه شمسی باشد. اینکه حیات فقط در زمین باشد اقنا کننده نیست زمانی بشر ادعا میکرد اینجا، زمین، که او قرار دارد مرکز عالم است و یک محل برتر است. لکن دیدیم که نیست. حال حیات فقط در زمین باشد نیز دلیل قانع کننده ای ندارد. زمین سیاره ای است در کمربند حیاتی خورشید. اطراف هر ستاره دیگر اگر سیاره ای در چنین شرایطی وجود داشته باشد و شرایط نجومی و بیولوژیک آماده باشد میتوانند حیات ایجاد گردد و نهایتا پس از تکامل به حیات تمدن ساز تبدیل شود. ستارهها نیز در عالم 2 تا، 10 تا، میلیون تا، میلیارد تا نیستند صدها میلیارد ستاره کهکشان ما همین تعداد ستاره در هر کهکشان دیگر وجود دارد. لذا احتمال وقوع و حدوث حیات کم نیست.
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿104﴾ انبيا
کیهانشناسی جدید بر اساس معادله انیشتین که هندسه فضا را به ماده و تکانه موجود در آن ارتباط میدهد و متریک مناسبی که برای حل این معادله غیر خطی انتخاب میشود پی ریزی شده است. نتیجه حل این معادلات به یک پاسخ صریح و مشخص منجر نمیشود. تعیین جواب دقیق این راه حل منوط به تعیین چگالی واقعی ماده در عالم است که تا کنون مشخص نشده است. تعیین چگالی واقعی و مقایسه آن با چگالی بحرانی عالم فصل الخطاب مدل واقعی عالم اعلام خواهد شد. در این مورد معضل دیگری بنام ماده تاریک یا جرم گمشده ظهور نموده است که علیرغم تلاش طاقت فرسای رصدی و نظری تا امروز پاسخ روشنی برای ماهیت، وجود و یا عدم آن ارائه نگردیده است. آثار دینامیکی این جرم گمشده مشهود است ولی ابزار رصدی از آشکارسازی آن ناتوان است. خلاصه اینکه اگر چگالی واقعی عالم بدست آید و مقدار آن بیشتر از چگالی بحرانی باشد عالم نهایتا انبساط خود را متوقف و به سوی نقطه آغازین منقبض خواهد شد. اگر چگالی واقعی کمتر از چگالی بحرانی باشد انبساط الی الابد ادامه خواهد یافت و در صورت تساوی این دو چگالی، انبساط کنونی تا حالت تعادل پیش خواهد رفت. در این آیه صحبت از روزی است که آسمان در هم پیچیده خواهد شد مثل پیچیدن سجل. سجل صفحه ای است که در آن فرمان و احکام انتصابات را مینوشتند و لوله میکردند. این صفحه اگر پس از باز کردن رها میشد در خود میپیچید و مجددا به صورت لوله در میآمد. این مثال، تشبیه زیبایی است از انقباض یک عالم دو بعدی. انبساط عالم تحت نیروی فنر انجام میشود. دینامیک انبساط و انقباض عالم سه بعدی واقعی شبیه دینامیک در هم پیچیده شدن سجل به عنوان یک عالم دو بعدی است. در ادامه آیه میفرماید این پیچاندن تا نقطه آغاز که خلق شده بود ادامه مییابد و از این تحول به عنوان یک وعده الهی یاد میشود. برداشت شما و استدلال شما از این آیه در مقایسه با آخرین یافتههای علم کیهانشناسی چیست؟
بحث و نتیجه گیری
تحول علم نجوم در گرایشهای نظری و رصدی و به موازات آن توسعه ابزار رصدی در ادوار تاریخی علم نجوم مورد بررسی قرار گرفت. نشان داده شد که معلومات نظری و رصدی نجوم در زمان نزول قرآن یعنی حدود 1400 سال پیش در مقایسه با دانش و تکنولوژی امروز بسیار ابتدایی بوده است. نگرش امروزی منجمین و کیهانشناسان به عالم نجومی در مقایسه با دوران زمین مرکزی بگونه شگفت انگیزی تفاوت کرده است. از دیدگاه علمی آنچه که مورد انتظار است این است که آیات نجومی قرآن که بیش از حدود 200 مورد را در قرآن شامل میشود پس از انقراض تفکر و تصور ادوار زمین مرکزی و کهکشانی و توسعه پر شتاب این تفکرات پس از گذشت بیش از یکصد سال از دوره کیهانی، دچار اختلال و تناقض گردد. به عبارت دیگر اگر افکار نابغه ای مثل بطلمیوس و نوابغی که بعدها نظریه وی را گسترش دادند در مسیر توسعه علمی غلط از آب در آمده است، آیا احتمال آن نمیرود که آیات قرآن که توسط فردی امی و دانش نیاموخته و مکتب نرفته به بشریت ارائه شده است مشکلی پیدا کند و یا حداقل با یافتهها و نظریههای جدید اخترفیزیک و کیهانشناسی تناقض داشته باشد. در این مقاله بررسی 12 آیه از آیات نجومی قرآن نشان میدهد که نه تنها چنین تناقضی وجود ندارد بلکه انگار ادبیات قرآن، ادبیات امروز اخترفیزیک و کیهانشناسی است. اساسی ترین نکات و اصول علمی به سهولت از این آیات قابل استنتاج است. باید تاکید کنم، هدف این مقاله به هیچ وجه استنتاج یافتههای دیگران ولو بلغ ما بلغ از لابلای آیات قرآن نیست. بلکه هدف جامع بودن این آیات و چینش کلمات و واژهها بگونه ای است که هیچگونه تناقض و ناهماهنگی بین خود این آیات و بین آنچه که امروزه از نجوم و کیهانشناسی میدانیم وجود ندارد. گرچه ممکن است در مواردی هم فرد صاحب نظر را به سمت و سوی خاصی هدایت کند.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات،
،